فرودگاه آتاترک
دوشنبه سوم مهر ماه نودوشش بعد ازیک صبحانه مفصل به قصد عکاسی سه بُعدی از موزه هوایی ترکیه از هتل مرکور خارج شدم هوای بسیار خوبی بود و برابر مسیر یاب گوگل مپ بسمت ایستگاه مترو طی مسیر کردم و در ادامه با اتوبوس و کمی پیاده روی به ورودی رسیدم، متاسفانه بدلیل نا معلوم موزه بسته بود!!! و هر چه تلاش کردم مسئول نظامی موزه نپذیرفت ، با اینکه سوژه های مختلف مثل انواع جنگنده ها و ترابری های قول پیکر و هواپیما های مسافربری از پشت نرده ها خود نمایی می کردند قدم زنان از موزه دور شدم.
اما شخصا عادت ندارم زود نا امید شوم و معمولا از محدودیت ها فرصت می سازم ،اغلب موزه های هوایی در مجاورت فرودگاه است با خودم گفتم به سمت باند میرم تا از پرواز های در حال فرود عکاسی کنم.
همونطور که می دونید به دلیل امنیتی بودن نمیشه خیلی به فرودگاه نزدیک شد ، به همین دلیل از مسیر اتوبانی که از نزدیکترین مکان به باند فرود عبور میکرد شروع به پیاده روی کردم جایی که باز هم به دلایل امنیتی امکان توقف خودرو نیست و بدیهیست که امکانی برای عابر هم وجود ندارد ، تمام حاشیه اتوبان به سمت باند فرود حصار های فلزی بلند با سیم خاردار و کلی تابلو عکاسی ممنوع ! منطقه نظامی! ممنوعیت پرواز پهباد عکس و فیلم و خلاصه عکس یک تفنگدار همه و همه تهدیدآمیز بودن!!
(تابلوهایی که میگم تویکی از عکس ها دیده میشه )
اما من که واقعا فرودگاه و باند مورد نظرم نبود فقط میخواستم نزدیکترین حالت هواپیما به زمین و مقایسه عظمت هواپیما با خودروها رو بصورت سه بُعدی ثبت کنم ، خلاصه از آیلند وسط اتوبان اونقدر به مکان مورد نظر نزدیک شدم که مقصود حاصل بود ، روی چمن نشستم سه پایه بر پا و کادر بندی کردم ، شانس خوب یعنی نور و سوژه مناسب ، از من هم که تجهیزات و استفاده از تجربه و خلاصه همه شرایط مهیا بود از همه بهتر فرودگاه پر تردد آتاترک که هر دودقیقه یک پرواز ورودی داشت ، سمت راستم به فاصله هر ۵٠ متر دوربین های امنیتی بود بعد چند دقیقه متوجه شدم دوربین ها دارن منو چک میکنن ! اگه قرار بود گیر بدن حق داشتن والله ، با قیافه عجیب و غریب دوربین من !! اونم یه خارجی کنار فرودگاه !! شما بودین چه فکر میکردین ، خدایی شرایط بحرانی بود اگه میومندن سراغم توقیف سر شاخ بود ، واویلایی میشد که نگو و نپرس ! بخاطری اینکه مطمئن بشم یکم تغییر مکان دادم بله دوربین ها چرخیدن و حسابی منو می پاییدن ، چه کنم چه نکنم؟
مثل بچه ای که از پایین به بالا به بزرگترش نگاه میکنه شروع کردم با ایما و اشاره به دوربین ها توضیح دادن ، ببینید درسته دوربین من سه لنز داره ولی بخدا جاسوسی نیست ، از اون گذشته من روی دوربینم اینطرفیه بسمت باند که نیست ، من تابلو های ممنوع و هشدار رو دیدم و خودم رعایت میکنم ،تازه من که اول رفتم موزه هوایی اونا اجازه ندادن ! قول میدم پسر خوبی باشم و یه ربع دیگه بیشتر مزاحمتون نمیشم ممنون که درک می کنید.
مجسم کنید همه این توجیح و توضیح پروژه به دوربین هایی که چهار چشمی می بیننت چه صحنه ای خنده داری میشه و برای خودم هم خاطره جالبی بود.
راننده های عبوری با تعجب فراوان نگاه میکردن با خودشون میگفتن این بیچاره وسط اتوبان داره پانتومیم بازی میکنه !! یا عاشق شده ، البته دومیش درست بود چون واقعا عاشق عکس و عکاسی و کارم هستم و این هم ریسک کمی نبود ، بازم به شانس خوبم اتکا کردم و از چند هواپیمای دیگه هم عکس گرفتم ، حتی کمی پُررو هم شدم راستش انتظار می کشیدم یک A380 از اون جدید گنده های اماراتی هم بیاد ، چون هوا و لوکیشن خیلی عالی بود حیفم میومد صحنه رو ترک کنم.
اما با خودم گفتم تو به دوربین ها قول دادی و یکربع هم بیشتر شده ، لوازم رو جمع جور کردم و با احترام و تشکر از دوربین های امنیتی خداحافظی کردم ، مطمئنم اوپراتور دوربین ها با خنده از پشت سیستم برام دست تکون داد و گفته این مدلیش رو ندیده بودیم که دیدیم.
با کوله و دوربین سه بُعدی قدم زنان و البته با ثبت عکس های خوب از لوکیشن خارج شدم و خاطره دیگری در ذهنم ماندگار شد.
خدا یار و یاورتون
محمدرضا شاه پسند
پاسخ دادن