دوستان و همراهان خوبم سلام
هر کسی در زندگی علایق و سلایق شخصی خودش رو داره ، البته ممکنه در گذر عمر تغییراتی هم داشته باشه. از امروز می خوام بخش متفاوتی رو در سایت و کانال تلگرام شهرفرنگ اضافه کنم که شاید بتونم بخشی از لذتی که اخیرا تجربه کردم رو با شما به اشتراک بگذارم. این بخش بصورت قطعه های کوتاه و دنباله دار همراه با تصویر و با عنوان “فلفل من” تقدیم خواهد شد .
مرداد ماه ٩۶ طوطی کوتوله برزیلی خوشگل و فیروزه ای رنگ بعنوان هدیه تولد دخترم وارد خونه و زندگی ما شد و اسمشو گذاشتیم “فلفل “
حدود شش ماه توی آشپزخونه آزادانه جولون می داد و آب دونش براه بود تا نوبت به خونه تکونی رسید و برابر قول و قرارهای قبلی با همسرم باید میرفت توی قفس که همینطور هم شد و یکماه به همین منوال گذشت تا اینکه در اواسط فروردین ٩٧ براش خواستگاری رفتیم و با یه کوتوله آبی کاربنی ناز بنام فندق ازدواج کرد .
خیلی شاد و با مزه هستن. براشون قفس بزرگی گرفتیم با دو تا خونه چوبی و کوزه سفالی که دومی رو خیلی دوس دارن و از سوم تا ١٢ ام اردیبهشت چهار تا تخم گذاشتند، یعنی تقریبا هر دو یا سه روز یه تخم و خلاصه داشتند به یه خانواده تبدیل میشن .
بعد از گذشت ٢٠ روز در اوایل خرداد ٩٧ معلوم شد تخم ها نطفه ندارن و تبدیل به جوجه نخواهند شد که علت احتمالی کم تجربه بودن فندق میتونست باشه و به توصیه با تجربه ها تخم ها از لونه خارج شد و به مدت دو هفته آماده سازی مجدد انجام شد.
تغذیه با “هفت تخم” و قطره مولتی ویتامین و تقویت قوای جنسی صورت گرفت و در فاصله ١٨ تا ٢۶ خرداد مجدد ۴ تخم جدید در لونه جدید و چوبی رویت شد ، حدود ۲۰ روز گذشت اما مجدداً خبری از تولد جوجه ها نبود و اینبار علت اصلی عدم تجربه خودم بود چون بیش از حد به لونه سر میزدم و بعبارتی دخالت زیاد باعث شد فلفل خانم از نشستن روی تخم ها منصرف بشه و در روزهای آخر ترکشون کنه. من هم دوباره تخم های بی ثمر رو از لونه خارج کردم.
نیمه های تیر ماه ۹۷ پس از سپری شدن دوره آماده سازی و به اصطلاح لونه گرم کردن توسط جفت خوشگل و با سلیقه یعنی فلفل و فندوق دوباره به فاصله یک هفته ۵ تخم جدید رویت شد.
اینبار تصمیم گرفتم بجز مراقبت و تمیز کاری بی سر و صدای قفس و آب و دون بموقع کاری بکارشون نداشته باشم همینطورهم شد فقط چند روز آخر از دوره سه هفته ای خوابیدن فلفل روی تخم ها برابر اطلاعات بدست اومده از اینترنت وضعیت دما و رطوبت لازم رو کنترل و تنظیم کردم .
تا اینکه صبح روز دهم مرداد ۹۷ صدای ظریفی از لونه توجهم رو به خودش جلب کرد. بیشتر گوش کردم !! بله درست بود صدای اولین جوجه بود خیلی خوشحال شدم و بیقرار دیدنش. از یه طرف احتیاط لازم بود چون شنیده ها حاکی از این بود که کوتوله ها قهر کرده و جوجه ها رو رها میکنن ! از طرفی دوست داشتم متولد شدنشون رو با چشمهای خودم ببینم.
خلاصه دل یکی کردم و در فرصتی مناسب که آقای پدر و مامان خانم مشغول پوست کندن ارزن بودن، درب لونه رو باز کردم و حرکت اولین جوجه رو به چشم دیدم کمی از تخم ها بزرگتر بود چشمها بسته و در کل پوست و کمی پرز بود و بس. تنها عضوی که وضوح داشت و مشخص بود نوک صورتی و قشنگش بود . لحظه قشنگی بود .
پایان بخش اول
منتظر ادامه ماجرا باشید…
پاسخ دادن